آينده جهان(2)


 





 
نوع انسان، با سرنوشت و هستي خورشيد پيوند بسيار تنگاتنگي دارد. ستارگان كوچك پيش از آنكه به صورت كوتوله سياه درآيند و خاموش شوند، به تدريج از مراحل غول سرخ، سحابي سياره‌اي، و كوتوله سفيد عبور مي‌كنند. حالا سعي خواهم كرد سلسله حوادث را، آن طور كه در چشم يك تماشاگر خارج از زمين ظاهر مي‌شود، دوباره بازسازي كنم.
ذخيره‌هاي هيدروژن خورشيدي براي ما اين نويد را مي‌دهند كه دست‌كم تا پنج ميليارد سال ديگر، خيال‌مان مي‌تواند از جانب او آسوده باشد، و خورشيد به همين مُهر و نشاني كه حالا هست، باز هم خواهد بود؛ يعني در شكل و شمايل يك ستاره زرد كه قرص بزرگ آن، به علت بُعد مسافت، اندازه ظاهري صورت ماه را دارد. وقتي كه هيدروژن مركزي خورشيد به آخر رسيد، او به يك غول سرخ مبدل خواهد شد و شروع خواهد كرد به همجوشي هليوم به كربن و اكسيژن . اكنون ستاره‌هاي يدالجوزا (درشانه چپ جبار) و دبران ( در ثور)، و قلب‌العقرب (در عقرب) دراين مرحله هستند. حتي با چشمان غيرمسلح (البته با دوربين بسيار واضح‌تر خواهد بود) مي‌توان به خوبي ديد كه آنها ستارگان سرخ هستند. اين ستارگان واقعاً غول پيكرند. اگر در عالم خيال، مركز قلب‌العقرب را، روي مركز خورشيد قرار دهيم، حجم اين ستاره نه تنها سرتاسر خورشيد ، بلكه مدارهاي عطارد، زهره و زمين را هم خواهد پوشاند.
وقتي كه خورشيد به اين مرحله مي‌رسد، حجمش بزرگتر مي‌شود و سطح آن آرام آرام روبه خاموشي خواهد گذاشت. رنگش از زردي، ابتدا به نارنجي، و بعد به سرخي مبدل مي‌شود، و از رنگ آبي آسماني، تا رنگ‌هاي ملايم فلق و شفق، تمامي پديده‌هاي جوي به ترتيب در چهره آن ديده خواهد شد. آيا در آن زمان، زمين هم سرد خواهد شد ؟ خير، بلكه برعكس، افزايش سطح خورشيد،كاهش دمان آن را جبران خواهد كرد. صفحه سرخ با ابعاد روبه افزايش، بيش از آن قرص زرين آشناي هميشگي، به كره ما گرما خواهد بخشيد.
حالا تصور آن را بكنيم كه در سياره ما، در‌آينده‌اي دور، چه اتفاقي خواهد افتاد؟ آيا مواد لازم براي تهيه يك سناريو فرضي را ولو با نشان دادن خطوط اصلي آن ، در دست نداريم؟ پاسخ من به اين پرسش،بدون آنكه زياد مطمئن باشم، مثبت است. زير گرماي رو به افزايش،يخ‌هاي قطبي كم‌كم ذوب مي‌شوند و بر اثر آب شدن آنها سطح اقيانوس‌ها به تدريج بالا مي‌آيد و به علت تبخير آبها، طبقات ضخيمي از ابر، جوّ را مي‌پوشاند. زماني مي‌آيد كه ستارگان به كلي پشت ابرها پنهان مي‌مانند، و اين ابرها موجب مي‌شوند كه اختلاف اقليمي ميان خط استوا و قطب‌ها در سطح وسيعي از ميان برود. آب و هواي گرم و مرطوب «آمازوني» سرتاسر سياره ما را فرا مي‌گيرد و در همه جاي آن مانند گلخانه‌اي دم كرده ، اقسام گياهان فراوان، از زمين مي‌رويند. بعد كم‌كم تبخير جوّ در فضا آغاز مي‌شود . آنگاه آسمان رو به روشني خواهد گذاشت. بر اثر گرماني سوزان قرص پهناور سرخ،گياهان ناگهان خشك مي‌شوند و آتش مي‌گيرندو شعله‌هاي بي‌پايان سوختن خار و خََسَك خشك، تمامي مواد آلي كه در روي زمين موجود است، در كام خود فرو خواهد كشيد.

مناظري از صورت ماه در چهره زمين ما هم ظاهر خواهند شد. دوران سلطنت مواد كاني، مانند سالهاي آغازين سياره ما چه در سطح قاره‌ها و چه در اعماق اقيانوس‌هاي تبخير شده ، دوباره از سرگرفته خواهد شد.
باز در چند صدهزار سال بعد ، ومانند دهانه‌هاي آتشفشاني امروزين، حتي سنگها هم به حالت مذاب درخواهند آمد. مواد آتشفشاني سوزان طبقه‌طبقه،شبيه به آبشارهاي لعل‌فام،از كو‌ها سرازير خواهند شد و در اعماق گودالهاي قديمي اقيانوس‌ها، روي هم تلنبار خواهد شد.
شكم سرخ خورشيد، دم‌به دم بالا خواهد آمدو بر اثر دل‌پيچه‌هاي شديد كه در درون اين شكم آغاز شده است، باد وحشتناكي به راه خواهد افتاد. با برخورد اين باد به سيارات مياني( مانند عطارد، زهره، زمين و مريخ) اين احتمال وجود دارد كه همه آنها بلافاصله و آهسته‌آهسته به بخار تبديل شوند.ماده آنها به اين فتنه و طوفان خواهد پيوست و به شكل امواج پرخروش، به سوي فضا پر خواهد كشيد ، و روزگاري بعد، خروج و خالي شدن ماده، با حركتي بسيار شديد و بسيار تكان‌دهنده همراه خواهد شد. در آن زمان سيارات خارجي(يعني مشتري، زحل، اورانوس، نپتون و پلوتون) نيز بر اثر برخورد با آن دَم گرم و سوزان، به ذرات بخار تبديل خواهند شد.
هركس اين منظره را از دور تماشا كند، تمامي اين حوادث را به صورت سحابي‌هاي سياره‌اي رنگيني خواهد ديد كه از نظر يك ستاره‌شناس منظره بسيار آشنايي است. از ستاره‌اي داغ به رنگ آبي‌بنفش، كه در مركز واقع شده است، حلقه‌هاي متحد‌المركزي خارج مي‌شود ، و رنگ آن حلقه‌ها به تدريج سبز زرد، بعد در لبه‌ها متمايل به رنگ سرخ مي شود.
اختر مركزي، هسته بازمانده از غول‌پيكر سرخ، در حال احتضار است؛ اما حلقه‌هاي متحد‌المركزي كه مشاهده مي‌كنيم از تخليه شدن ماده‌ستاره‌اي، ناشي مي‌شود.
جرم گازي وقتي كه به قدر كافي رقيق شد، شفاف مي‌شود و با تابش نور ستاره بر روي آن، روشن و نوراني ديده خواهد شد. حاشيه سبز‌آن از عنصر اكسيژن و تاج سرخش از هيدروژن و ازت حاصل شده است. وقتي كه خورشيد مي‌خواهد بميرد، تمام آن به غبار تبديل نخواهد شد، بلكه قلبي تهي، به صورت يك «كوتوله‌سفيد» شبيه به آن كوتوله‌اي كه در اطراف شعراي يماني گردش مي‌كند، در آن حول و حوش باقي خواهد ماند و ماده سياره تبخير شدة ما به دامن گاز كهكشاني ـ كه 6/4 ميليارد سال قبل از همان گاز به وجود آمده بود ـ باز خواهد گشت . از اين ماده رقيق شده، سحابي‌هاي تازه‌اي گرد هم جمع خواهند شد ، و درآغوش اين سحابي‌ها، ستارگان جديد، و همراهان و ملازمان سياره‌اي جديد پاي به جهان هستي خواهند گشود.
گاهي پيش مي‌آيد كه من به شدت غصه فرزندان نوادگان نسل‌هاي بعدي‌مان را مي‌خورم كه مقارن با ايام بحران مرگ خورشيد، چشم به دنيا خواهند گشود. آيا آنان محكوم به هلاكت بي‌رحمانه‌اي‌اند؟ من براي نجات آنان سه راه حل ممكن پيشنهاد مي‌كنم: اول، مهاجرت دسته جمعي به سوي سيارات دورتر از خورشيد؛ مثلاً چون دو قمر مشتري، يعني گانيمد و كاليستو كه به مقدار كافي ذخيره آب دارند. و در آن زمان ، بر اثر تابش پرتو خورشيد سرخ شده، هر دو گرم خواهند شد، پس مي‌توان با كمي دستكاري و ايجاد ترتيباتي، آنها را قابل سكونت كرد. در عصر ما انسان قادر است به خوبي آدمها را در خاك ماه پياده كند و يا در زيردريايي‌ها، خانه‌هاي راحت قابل زيست تدارك ببيند. از اين رو، راه‌حل پيشنهادي ما مطلقاً خيالپردازانه نيست و مي‌تواند در آينده‌اي نه چندان دور، از هر لحاظ تحقق پذير باشد. دراين طرح، تنها نگراني اينجاست كه چنين مقام امن، منحصراً به چند شخصيت ممتاز و مرفه تخصيص يابد. آيا در چنان اوضاعي ، چه كسي آنها را انتخاب خواهد كرد؟
راه حل دوم عبارت از اين است كه كل زمين را كمي جابه‌جا كنيم تا در فاصله امني از خورشيد تهديد‌كنندة آن روز قرار گيرد. براي اين كار لازم خواهد بود چند فروند موشك را، آن طور كه براي پرتاب قمر مصنوعي تنظيم مي‌كنند، در جاي مناسبي جهت‌يابي و تنظيم كنيم. براي به دست آوردن انرژي لازم، ابتدا بايد همجوشي كنترل شده‌اي از هيدروژن را به كار گرفت. من به دقت حساب كرده‌ام، با سوزاندن در حدود ده درصد از آب اقيانوس، مدار زمين را مي‌توان به آن سوي مدار زحل منتقل كرد. اشكال كار اين است كه سطح اقيانوس، در حدود دويست متر پايين خواهد آمد؛ ولي چه عيبي دارد، براي نجات بشريت آنچه لازم است بايد انجام داد!
اين دو راه‌حل، يعني مهاجرت دسته جمعي مردم، و تغيير مدار زمين، در مجموع يك ايراد كلي دارند؛ ايرادشان اين است كه تنها در كوتاه مدت مي‌توانند مفيد و كارساز باشند. يعني تنها در مرحله غول سرخ خورشيد (در حدود صد ميليون سال). اما وقتي كه خورشيد به مرحله سحابي سياره‌اي و بعد به دوران كوتوله سفيد رسيد، ديگر معلوم نيست كه تكليف چه خواهد بود.
خوشبختانه راه‌حل سومي هم وجود دارد و هرچند از جنبه اجرايي دشوارتر است، اما به همان نسبت دوامش نيز بيشتر است. اين راه‌حل عبارت از تجديد قوا و دوباره سرحال آوردن خورشيد از حال رفته است. درست به همان ترتيب كه قلبهاي از كار افتاده را به كمك تدابير پزشكي، دوباره به كار و تپش مي‌اندازند.
نبايد فراموش كرد كه خورشيد انرژي خود را با تبديل هيدروژن به هليوم كسب مي‌كند. واكنش‌هاي هسته‌اي عامل اين همجوشي در محيطي انجام مي‌گيرد كه دماي آن بالا باشد؛ يعني در مركز خورشيد. امروزه در حدود پنجاه درصد از هيدروژن مركزي آن به مرور زمان به هليوم تبديل شده است. در مدت پنج ميليارد سال بعد، در اين منطقه گرم، ديگر هيدروژني وجود نخواهد داشت. در آن هنگام است كه خورشيد، چون از ماده «كربوران» خود محروم خواهد ماند، خواه ناخواه قدم در مرحله نهايي حيات خود خواهد گذاشت؛ ولي باز هم، مقدار فراواني از هيدروژن مصرف نشده، در ميان اين هسته گرم و در قسمت سطح خورشيدي باقي خواهد بود. پس اينجاست كه مي‌بينيم در نحوه عمل اين ماشين عظيم، عيب و نقصي پيدا شده است. و «تلمبه‌»اي لازم است كه «كربوران» را در خورشيد به جريان انداخته و با تخليه مواد مذاب، آن را به سوي اخگر مركزي سوق دهد. با اين تدبير خواهيم توانست عمر خورشيد را از ده تا صد ميليارد سال طولاني‌تر كنيم.
براي اين منظور لازم خواهد بود كه مرتباً ماده خورشيدي را به هم بزنيم، همان طور كه هر صبح براي شيرين كردن قهوه، آن را با قاشق به هم مي‌زنيم. يا در تيز كردن آتش اجاق در گردش‌هاي دسته جمعي ، هيزم‌ها را از اطراف آن به طرف مركز آتش مي‌كشانيم. براي چنين كاري كافي است كه در جايي ميان مركز و سطح خورشيد، نقطه گرمي ايجاد كنيم. براي رسيدن به اين هدف، آن طور كه به نظر من مي‌آيد، از دو راه احتمالي مي‌توان وارد عمل شد: راه اول منفجر كردن يك بمب بزرگ هيدروژني در خورشيد است. با بمب‌هاي امروز، مي‌توان دما را حتي از دماي مركز خورشيد به مراتب بالاتر برد؛ اما اشكال كار در اين است كه چگونه مي‌توان بمب را به جايگاه موردنظر پرتاب كرد و قبل از رسيدن به هدف، از فرط گرما به بخار تبديل نشود. دراين باب عقلم به جايي نمي‌رسد. اما خوشبختانه فرصت براي فكر كردن بسيار زياد است. من مطمئن هستم كه روزي اين اشكال حتماً حل خواهد شد.
اما راه‌حل احتمالي دوم: هدايت كردن باريكه نور ليزري بسيار قوي و به كلي متراكم شده‌اي به سوي سطح خورشيد. در اين مورد نيز با همان اشكال مواجه خواهيم شد: چگونه بايد عمل كنيم كه انرژي لازم زودتر از موعد مقرر به هدر نرود.
تعدادي از ستارگان در آسمان هستند كه به نظر مي‌رسند حتي بعد از همجوشي هيدروژن‌شان نيز بيشتر از آنچه معمولاً مي‌توان انتظار داشت، به حيات عادي خود ادامه مي‌دهند. دانشمندان درصدد توجيه و پيدا كردن علت‌هاي «طبيعي» اين پديده هستند. آيا موضوع مربوط به مداخله عمدي و آگاهانه افراد و ساكنان سياه‌اي است كه از اين گونه ستارگان تغذيه مي‌شوند؟ شايد اين همكاران دوردست، به علت ترس و گاهي از خطري كه با پايان غم‌انگيز عمر آن ستاره‌ها، هستي‌شان را تهديد مي‌كند، وسيله‌اي پيدا كرده و درون آن ستاره‌ها را به هم زده‌اند و از اين طريق توانسته‌اند عمر آنها را طولاني كنند. حتماً بعضي‌ها ايراد خواهند گرفت كه اين گونه ستارگان، كه به نام واماندگان آبي11 يا به زبان انگليسي بلواستراگلرز12 معروف‌اند، عمر و دوام كوتاهي دارند، اما در عوض به فراواني پرتو فرابنفش صادر مي‌كنند. بنابراين بسيار بعيد به نظر مي‌رسد كه براي زندگي انساني جاي مناسبي باشند. اما در جواب چنين ايرادي بايد گفت كه ما راجع به رشدو تكامل حيات، خيلي كم مطلب مي‌دانيم.
در گذشته‌ها، تصوير خورشيدي بي‌حال و رو به ضعف، حتي خيال آزتك‌ها13 را هم سخت ناراحت كرده بود و به قصد به حال آوردن او، در فاصله‌هاي معين، براي قرباني، انسان‌هايي به پيشگاه او پيشكش مي‌شد، و در قله اهرام، سر جوانان نيرومند، در اين راه بريده مي‌شد. اي كاش به جاي سر اين جوانان، از هزاران بمب اتمي كه در زرادخانه قدرتهاي بزرگ ذخيره مي‌شود، تنها چند ده تا بر آستان او تقديم مي‌شد!

پي‌نوشت‌ها:
 

11- Traînardes bleues
12- Blue stragglers
13- Azteques؛ مردم مكزيك قديمي ، كه بعد از مهاجرتهاي زياد كه احتمالاً از قرن سوم ميلادي آغاز شده بود، ‌سرانجام از شمال به آن سرزمين سرازير شده و در آنجا ماندگار شدند. ـ م.
 

منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb